همان که گفتیم « آسان است » ، همان بود...!
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 22:56
شب ، شبی بیکران بود دفتر و جزوه مان پاره پاره ، چشم ها خیس و گریان ، ز استاد و نمره بسی ترسمان بود ! غریبه که نیستی عزیزم ، شب امتحان بود ... * * * شبی آمد که یادی از خدا بود ! در آن شب جملگیمان پاک و زاهد ، دل از یاد رخ دلبندکان گویی جدا بود ! نماز و سجده و اسماء اعظم به یاد روزهای بی خیالی ، جدا از خنده و دیوانگی ها...